به گزارش ایسنا بر، این برنامه به عنوان دومین جلسه یکشنبههای کتابخانه ملی با حضور اشرف بروجردی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، در در تالار نسخ خطی سازمان برگزار شد.
برای بزرگداشت «شهین اعوانی»، غلامحسین ابراهیمی دینانی و شاپور اعتماد صحبت کردند.
- حکمت و تفکر مونث و مذکر ندارد
غلامحسین ابراهیمی دینانی پس از خوانش بیتی از فردوسی که «ز پــاکی و از پــارســـایی زن/ که هم غمگسار است و هم رایزن» گفت: بین زن و مرد تفاوت هایی وجود دارد. اما در حکمت هم زن داشتهایم و هم مرد. حکمت و تفکر مونث و مذکر ندارد. حکمت هر کجا که باشد کار خود را می کند. اما تعداد زیادی از بانوان نبودهاند که حکیم و عارف باشند. در این بین اما بانوان در حکمت به حدی رسیده اند که بعید میدانم آقایان به آنها برسند.
او در ادامه به نقل داستانی از عطار نیشابوری پرداخت: «عارفی تصمیم گرفت که پیاده به مکه برود و در هر فرسخ هزار رکعت نماز بخواند. وقتی این عارف به مکه رسید دید کعبه سر جای خود نیست و در این لحظه دید کعبه به جای خود بازگشته و یک علیا مخدره به سمت او می آید. نزدیک تر که شد دید آن بانو رابعه است. عارف به رابعه می گوید من در این سفر با پای پیاده در هر فرسخ هزار رکعت نماز خوانده ام. توچه کرده ای که کعبه به پیشواز تو آمده است. رابعه در پاسخ می گوید فرق من و تو در این است که تو با نماز آمدهای و من با نیاز.» بانوی دیگری در این جایگاه، حکیم ام کلثوم تبریزی است که سال های پیش کتابی از او خواندم و به عظمت او در حکمت پی بردم. باید گفت چه فرهنگ مظلومی داریم که چنین افرادی ناشناخته هستند. در غرب هم البته بانوی حکیم فراوان داریم که یکی از آنها یک ابنسیناشناش آمریکایی است.
او سپس در تجلیل از شهین اعوانی گفت: او حکمیهای است که فلسفه را هم خیلی خوب میداند. پس از انقلاب تاکنون هم به خوبی انجمن حکمت و فلسفه را مدیریت کرده و در آن جا نقش داشته است.
در ادامه شاپور اعتماد پشت تریبون حاضر شد و گفت: برای من مایه مباهات است که یک عمر زیر سایه خانم اعوانی در انجمن حکمت و فلسفه حضور داشتم و به ۳۵ سال می رسد که با او مانوس بودهام. او پلی بود برای اتصال انجمن حکمت و فلسفه پیش و پس از انقلاب. اما من درباره نقش زنان و مردان، دکارتی می اندیشم. برای بیان برمیگردم به به بیان فلسفی او؛ زیرا در فلسفه او، تعریف انسان در تفکر است و تمایز اساسی میان فکر و جسم قائل می شود. اعوانی اما سال ها کوشیده و کوشش کرده تا در اقبال زنان به فلسفه در ایران، نقش محوری ایفا کند و قدم هایی که برداشته موثر بوده و هم اکنون، زنان فیلسوفی در انجمن حکمت و فلسفه داریم که به آنها افتخار می کنیم.
او افزود: اعوانی تجهیزاتی برای پیشرفت داشته است؛ قسمت رسمی آن شامل شاگردی در محضر دکتر داوری اردکانی، دکتر اعوانی، دکتر ابراهیمی دینانی و دکتر محقق داماد است و ناوگان غیررسمی اش هم شامل استادانی چون دکتر موحد و دکتر معصومی همدانی می شود و البته حُسنش آن بوده که به نتیجه مطلوب رسیده که از جمله همکاریاش با انجمن حکمت و فلسفه در سالهای پس از انقلاب است و البته کوشید تا انجمن نه تنها در سطح ملی تثبیت شده، بلکه ارتباط قابل توجه بینالمللی هم برقرار کند. نقش او در انجمن چنان کلیدی است که وقتی برای ادامه پژوهش به آلمان رفته و مستقر هم شده بود، به سبب مسائلی و مشکلاتی، به او متوسل شدیم و خواهش کردیم که برگردد و فداکاری کرد، همت کرد و برگشت.
شهین اعوانی نیز از برگزاری این نشست و گردآوردن اهل قلم و فرهنگ تشکر کرد و گفت: انجمن حکمت و فلسفه مانند هر موسسهای، فراز و فرود دارد وامیدوارم موسسه به روزهای درخشان خود بازگردد و بماند و شکل جهانی خود را بازیابد. من هم تلاش دارم بتوانم خدمتی به اهل فلسفه در آنجا بکنم.
- زاده شدنم چندان بیهوده نبوده است
وی ادامه داد: عابدی افزون بر عرفانپژوهی، یک حافظشناس هم هست و مقالات مهمی درباره دیوان حافظ نوشته است. در گروه تصحیح متون فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چند اثر در دستور کار است که اگر مورد تصحیح قرار بگیرند، الگو خواهند بود و عابدی «سیاستنامه» خواجه نظامالملک طوسی و «دیوان قطران تبریزی» را در دست دارد. او در تصحیح، دقت بسیار دارد و هرچه به او فشار می آورند که کار را زودتر تمام کند، تسلیم نمی شود. محمود عابدی، مردی مومن و معتقد است و خُلق و خوی آرام و نرمی دارد. دارای فضایل بسیار است و رفتارش با دانشجویان و همکاران زبانزد است و البته هیچ پایان نامه به اصطلاح عامیانه آبکی از زیر دست او رد نشده است.
همچنین «محمود عابدی» با اشاره به این نکته که تصور می کند زاده شدنش چندان بیهوده نبوده است، به نکاتی درباره کتابخانه ها پرداخت و گفت: بخش زیادی از عمر من در کتابخانه ها ازجمله کتابخانه ملی در جستوجوی نسخهها سپری شده است. اما کتابخانه های بزرگ ما به کتابشناس مرجع نیاز دارند تا بداند چه کتابی در کجای کتابخانه وجود دارد و مراجعان را راهنمایی کند. نه اینکه کتابدار کتابخانه حتی نداند فلان کتاب را دارد یا نه و حتی نام کتاب را هم نتواند بخواند. نکته دیگر آنکه در جامعه مان شخصیتهایی داشته و داریم که از مفاخر فرهنگ و ادب ما هستند. آثاری داشتهاند و کتابهایی نوشتهاند که بارها چاپ شده است. اما چاپهایی از آن آثار عرضه میشود که مغلوط و مشوش است. لازم است تا بر روند چاپ آثار نظارت شود. چون ما میدانیم که یک مصحح حتی برای یک کلمه چه وقت و توانی را صرف میکند تا به درست آن برسد. جامعه ما نیاز به مرجعی دارد تا انتشار را تحت نظر داشته باشد.
در ادامه مراسم کاوه میرعباسی و غلامرضا امیرخانی از مهدی غَبرایی گفتند.
غلامرضا امیرخانی با ذکر یک خاطره از همکاری با مهدی غبرایی گفت: در سال ۱۳۷۳، زمانی که در یکی از کتابخانه های شهرداری تهران سمتی داشتم فردی به آن جا مراجعه کرد. آن شخص وقتی خود را معرفی کرد و یاد برخی از کارهای ترجمه او افتادم گفت: «مدتی است داغدار برادرم هستم و به دنبال جای دنجی برای کار هستم». در طول همکاری با غبرایی متوجه شدم در زمان ترجمه کتاب، واقعا با کتاب زندگی میكند.
او با بیان اینکه آثار غبرایی یک گنجینه است، گفت: همه آثار او از نویسندگان مختلف مانند هاروکی موراکامی، خالد حسینی و... نشان دهنده کارنامه درخشان او است.
در ادامه، کاوه میرعباسی در سخنانی گفت: غبرایی نامآشناتر از آن است که احتیاج به تعریف داشته باشد. اما با توجه به سابقه دوستی ۲۰ ساله من با او شاید نکاتی را بدانم که هرکسی آنها را نداند.
او در ادامه با بیان اینکه غبرایی بیش از ۴۰ سال است که در حوزه ترجمه فعالیت دارد گفت: همه کارهای او از روی عشق انجام شده است اما شخص غبرایی به نویسندگان آسیا و آفریقا علاقه خاصی دارد. نام برخی نویسندگان به نام او گره خورده است و خیلی از نویسندگان را او معرفی کرده و باعث شده است که با ما ادبیات آنها آشنا شویم.
میرعباسی افزود: یکی از نکاتی که در زندگی هر کسی مهم است این است که اگر منبع درآمد و کار با عشق باشد یک موهبت است و این موضوع درباره غبرایی وجود دارد. نکته دیگر که باید به آن اشاره کنم این است که وقتی درباره یک مترجم خوب صحبت می کنیم او باید توان ترجمه به هر دو شکل برگردان را داشته باشد. غبرایی علاوه بر این توانایی، در حوزه های مختلف مانند سینما، نقاشی، موسیقی، تاریخ و... علاوه بر علاقه، تخصص هم دارد و این موضوع باعث شده توانمندیاش در این حوزه دوچندان شود.
مهدی غبرایی در این نشست ضمن خوشحالی از برگزاری این آیین و قدردانی از کتابخانه ملی گفت: امیدوارم که بتوانم تعداد کتاب های ترجمهشده خودم را به عدد صد برسانم.
او در ادامه ضمن گلهمندی از برخی برخوردها گفت: صراحتا اعلام می کنم به جای اینکه وسایلی را فراهم کنند تا بی دغدغه و با آسودگی خاطر کار کنیم مرتب در حال اشکالتراشی هستند.
این مترجم گفت: سه جلد ترجمهشده بنده از موراکامی سه سال مانده است، در حالی که برای هر جلد این کتاب بیش از یک سال و نیم وقت صرف شده و جالب است که ارشاد برای هر جلد بیش از 50 مورد حذفی داده است.
او افزود: نزدیک به چهار ماه است برای گفتوگو و حل برخی مشکلات قرار است یکی از مدیران را ملاقات کنم اما ایشان حتی یک وقت ملاقات هم نداشته و تاکنون نیز هیچ نهاد دولتی نامی از من نبرده است و انگار که من اصلا وجود ندارم.
غبرایی اظهار کرد: از جوانی شیفته ادبیات شدم، به همین دلیل علاقه داشتم نویسنده شوم. بعد از مدتی به سمت سینما رفتم و بنا داشتم تا سینماگر شوم. اما شرایط به گونهای رقم خورد تا مترجم شوم و در تمام این سال ها این علاقه و مطالعه درباره حوزه های مختلف مانند سینما ادبیات و... به کمک من در ترجمه آمده است.
- براي فهم تحولات جهان امروز، باید تاریخ قاجار را خوب بدانیم
سیدعلی آلداود حرفه و هنر اصلی جمشید کیانفر را تاریخ قاجار دانست و اظهار کرد: او مورخ پرکاری است و کتابهایی که تصحیح کرده در حیطه تاریخ قاجار است. جز تصحیح آثار دوره قاجار مانند روضهالصفا، مقالاتی هم در این باره نوشته که هریک در نوع خود، موضوع تازهای را مطرح کرده و در مجلاتی چون نشر دانش چاپ شده است. همچنین چند نشریه آن دوره را که نایاب بوده بازنشر کرده و بر هریک، مقدمه مفصلی هم نوشته است.
او خاطرنشان کرد: اگر می خواهیم تحولات جهان امروز را بشناسیم، باید تاریخ قاجار را خوب بدانیم. چون تا تاریخ ۲۰۰ سال گذشته را ندانیم، نمی توانیم به تحلیل درستی از شرایط امروز ایران برسیم. این در شرایطی است که اغلب تحلیلگران سیاسی کمترین اطلاعی از تاریخ آن دوره ندارند و خدمات علمی کیانفر از این منظر مهم است و آثاری که منتشر کرده برای غیرمورخان هم منبع ارزشمندی به حساب می آید.
سپس رضا شعبانی، کیانفر را شخصیتی حلیم، سلیم، علیم، خلیق، کریم و شریف دانست و گفت: پس از سال ها تحصیل و تدریس، خود را وامدار شخصیت متین او می دانم. کیانفر عزیز و مهربان است و البته معتقد به علم. اما چیزی که قدر و قیمت او را در جامعه بالا می برد، اعتقاد جازم به علم است و حتی یک کتاب از او هم نبوده که از آن محظوظ نشده باشم.
پایانبخش این برنامه هم، سخنان جمشید کیانفر بود که پس از خواندن دو بیت از ملکالشعرای بهار که: «بگفتا من گلی ناچیز بودم / ولیکن مدتی با گل نشستم// کمال همنشین در من اثر کرد/ وگرنه من همان خاکم که هستم»، بیان کرد: من هنوز در محضر استادان شاگردی می کنم و الفبای شاگردی را نیاموختهام. می گویند اگر برای کسی بزرگداشت برگزار شد، حتما بوی الرحمنش بلند است اما من البته کار نکرده بسیار دارم.
در این دورهمی، چهرههایی چون احمد سمیعی گیلانی، علی بهرامیان، محمدحسین ساکت، مسعود جعفری جزی، شهرام پازوکی، اکبر ثبوت و حسن بلخاری نیز حضور داشتند.
نظر شما